۲۰ مطلب با موضوع «خدا :: متن های بلند زیبا برای خدا» ثبت شده است
    • تو فقط با من باش

      تو فقط با من باش

      میدانی ؟!

      امروز خدایم به من اینگونه گفت :

      با من که باشی همه جا رنگین است

      و طلوع صبحی دیگر را خواهی دید

      تو لبانت را کمی تکان بده ، آن وقت من برایت خندانش میکنم

      دستانت را بمن بده ، آن وقت من برایت گرمش میکنم

      پاهایت را به من بسپار ، آن وقت خواهی دید چطور پله های ترقی را یک به یک میگذرانی

      تو فقط با من باش ...

    • پنجره ای رو به آسمان

      پنجره ای رو به آسمان

      زندگی یک اتاق با دو پنجره نیست!

      زندگی هزاران پنجره دارد

       

      یادم هست

    • خدا همیشه با توست

      خدا همیشه با توست

      اگر میتوانی

      اقیانوس بــاش،

      اگر نه دریــــا بـــاش

      اگر نه حداقل رودخانه باش

      اگر نمیتوانی یک رود کوچک باش

       

      امـــــــا

    • خدایا تو قلب مرا می خری

      خدایا تو قلب مرا می خری

      دلم را سپردم به بنگاه دنیا
      و هی آگهی دادم به اینجا و آنجا
      و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت
      و هی این و آن سرسری آمد و رفت
      ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشا نکرد
      دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد
      یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است!
      یکی گفت: چه دیوارهایش سیاه است!
      یکی گفت: چرا نور اینجا کم است؟!
      و آن دیگری گفت: و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است!
      و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری
      و من تازه آن وقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟
      و فردای آن روز خدا امد و توی قلبم نشست
      و در را به روی همه پشت خود بست!
      ضربان قلب

    • گفتم خدایا دلم گرفته گفت از من

      گفتگوی بسیار زیبا با خدا

      گفتم خدایا دلم گرفته؛ گفت از من؟
      گفتم خدایا از همه دلگیرم؛ گفت حتی من؟
      گفتم خدایا چقدر دوری؛ گفت تو یا من؟
      گفتم خدایا دلم را ربودند؛ گفت پیش از من؟
      گفتم نگران روزیم؛ گفت آن با من.
      گفتم خیلی تنهایم؛ گفت تنهاتر از من؟
      گفتم درون قلبم خالیست؛ گفت پرش کن از عشق من.
      گفتم دست نیاز دارم؛ گفت بگیر دست من.
      گفتم از تو خیلی دورم؛ گفت من از تو نه.
      گفتم آخر چگونه آرام گیرم؟ گفت با یاد من.
      گفتم خدایا کمک خواستم؛ گفت غیر از من؟
      گفتم خدایا دوستت دارم؛ گفت بیشتر از من؟
      گفتم با این همه مشکل چه کنم؟ گفت توکل به من.
      گفتم هیچ کسی کنارم نمانده؛ گفت بجز من.
      گفتم خدایا چرا اینقدر میگویی من؟ گفت چون من از تو هستم و تو از من.
      دل را به خدا بسپار

زندگی، یعنی عشق فرصت همراهی با، امید است درک همین اکنون است وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم رسم پذیرایی از تقدیر است یعنی تکاپو یعنی هیاهو شب نو، روز نو، اندیشه نو یعنی حرکت و امید
کانال تلگرام در بیان دنبال کنید